دیدگاه‌ها درباره منصور هاشمی خراسانی

پایگاه انتشار دیدگاه‌های صاحب‌نظران درباره‌ی منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام

دیدگاه‌ها درباره منصور هاشمی خراسانی

پایگاه انتشار دیدگاه‌های صاحب‌نظران درباره‌ی منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه دیدگاه‌ها و مقالات صاحب‌نظران درباره‌ی نهضت اسلامی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام را منتشر خواهیم کرد.

۴۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

حاجیان احرام نبسته 1

نگاهی به سیل حاجیان می‌کنم و خواهران و برادران مسلمانی را می‌بینم که به شوق زیارت کعبه سر از پای نمی‌شناسند و تمام همّ و غمّ خود را برای حضور در این گردهم‌آیی بزرگ مصروف داشته‌اند. سخنی چند با این مسلمانان داشتم که در میان آنان اقشار گوناگونی به چشم می‌خورد؛ اقشاری که هر یک به نوبه‌ی خود در شکل‌گیری بدعت‌ها، گمراهی‌ها و غفلت‌های جامعه‌ی ما نقشی را ایفا می‌کنند؛ اقشاری که خود را مسلمان‌تر از همه می‌دانند، در حالی که کمترین بهره را از اسلام و ایمان دارند.

با تو شروع می‌کنم ای خواهر ایمانی که من را به خاطر «بازگشت به اسلام» ملامت می‌کنی و از خود می‌رانی!

ابتدا باید بگویم که من یکی از شمایم. نه در آن سوی دنیا زندگی می‌کنم که سرگرم لهو و لعب باشم و خود را و دین و ملّتم را بفروشم و به بهانه‌ی مخالفت با نظام حاکم، هر زشتی و عمل حیوان‌گونه‌ای را توجیه کنم و نامم را یک انسان آزاده بگذارم و فراموش کرده باشم که من یک زن مسلمانم؛ نه از کسانی هستم که بیمارگونه عمر را بر پای ماهواره سپری می‌کنند و از لابه لای اخبار کذب و شیطانی کافران و مزدوران، بی‌دینی و بی‌بند و باری خود را توجیه می‌نمایند و فریاد می‌زنند که اگر دین این است که فلانی‌ها دارند، ما این دین را نخواسته‌ایم و به خود مجوّز می‌دهند که از پله‌های هوا و هوس بالا رفته و بی‌خردانه و جاهلانه عمر سپری کنند و چشم و گوش خود را بر حقایق دین بسته و حماقت‌بار در ظلمت به سر برند و در این تاریکی به در و دیوار بخورند و با دید معیوب خویش به حقیقتِ زیبای دین بنگرند و بندگی خدا را به بهانه‌های واهی کنار بگذارند و شیطنت‌های خود را عقل پنداشته و به زندگی‌های آشفته و سرگرمی‌های کودکانه مشغول شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۳:۱۸
فاجعه‌ی منا

مراسم حجّ امسال با دو فاجعه‌ی بسیار غم‌انگیز و تأسف‌بار در مسجد الحرام و صحرای منا همراه بود که مسلمانان جهان را در بهت و اندوه فرو برد و عید آنان را به عزا تبدیل کرد. اما این دو حادثه‌ی دردناک فارغ از آنکه وجدان جمعی همه‌ی مسلمانان جهان را جریحه‌دار نمود، حامل پیام‌های بسیار مهمّی برای جهان اسلام بود؛ تا جایی که می‌توان آن را زنگ خطری برای بیداری عمومی مسلمانان جهان و تلنگری تکان‌دهنده‌ برای هوشیاری‌ آنان به حساب آورد. توضیح آنکه حادثه‌ی سقوط جرّثقیل در مسجد الحرام و نیز فاجعه‌ی عجیب، بی‌سابقه و غیر قابل توجیه در منا، بدون تردید دلایل مشخّصی دارد که باید با بررسی بی‌طرفانه و کارشناسانه‌ی یک هیئت تحقیق مستقل با حضور نمایندگانی از همه‌ی کشورهای اسلامی معلوم گردد و به اطّلاع مسلمانان جهان برسد؛ دلایلی که ممکن است با ادّعای مسئولان عربستانی که آن را اتّفاقی معمول، ناشی از تراکم جمعیت و خفگی حجّاج قلمداد می‌نمایند، تفاوت فاحشی داشته باشد.

 امّا فارغ از این موضوع باید توجّه داشت که این حوادث غیر عادی و هولناک از دو صورت خارج نیست: یا سهواً و در نتیجه‌ی بی‌برنامگی و سوء مدیریت مسئولان عربستانی اتّفاق افتاده است و یا عمداً و در قالب جنایتی هولناک علیه گروهی از مسلمانان و حاجیان برنامه‌ریزی و اجرا شده است. آنچه می‌توان در هر دو صورت مسلّم دانست، بی‌کفایتی متولّیان حج و کلیدداران خانه‌ی خدا در مدیریت و سازمان‌دهی امور حجّ است و قطعاً آنچه انبوهی از مسلمانان کشورهای گوناگون اسلامی را به مسلخ برد و مسجد الحرام و منا را به قتلگاه آنان تبدیل نمود، در بهترین فرض ممکن عدم صلاحیت و اهلیّت آل سعود برای تولیت خانه‌‌‌ی خداست؛ چراکه در هر حال مسئولیت شرعی و قانونی همه‌ی این اتّفاقات متوجّه متولّیان حجّ است و برخی فرافکنی‌ها از سوی آنان‌ مانند تشبّث به قضا و قدر الهی و متّهم کردن سایر کشورها با انگیزه‌های سیاسی نیز تقلّایی بیهوده و موهن محسوب می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۳:۰۹
رنج‌نامه

در آسمان به هلال ماه ذی الحجّه می‌نگریستم و بی‌اختیار به یاد خواهری افتادم که اکنون لباس احرام پوشیده و در حال طواف است. دلم گرفت و اشک از چشمانم لرزید و زبانم چرخید: «اللّهم لبّیک، لا شریک لک لبّیک» و دستم به قلم رفت و بر کاغذ لغزید و رنج‌نامه‌ام را نوشتم.

خداوند به واسطه‌ی لطف بیکرانش دری از رحمت را به رویم باز کرد و مرا در معرض نسیم جان‌بخش و حیات‌آفرین کتاب ارزشمند «بازگشت به اسلام» نوشته‌ی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی قرار داد و من که سال‌ها به دنبال گم‌شده‌ام بودم، آن را یافتم و بر قلبم نشست و آرام گرفتم. با دقّت و موشکافی آن را مطالعه کردم و در حین مطالعه، تمامی سؤالاتی که هرگز کسی نتوانسته بود به آن‌ها پاسخ عمیق و درستی بدهد، یکی پس از دیگری برایم جواب داده می‌شد و کامم را شیرین می‌کرد؛ چراکه بالأخره به آن حقیقتی که سال‌ها به دنبالش رنج‌ها بردم و زخم‌ها خوردم، رسیدم.

پس از چندی سراغ یکی از خواهران که از دوستان قدیمی و اهل دل بود رفتم؛ چون او را دل‌سوخته‌ و حقیقت‌جو دیده بودم و او را این‌گونه یافتم که همّ و غمش برای جلب رضایت خداوند و خلیفه‌اش امام مهدی بود و همیشه و همه جا از آن حضرت دم می‌زد. چندین بار به جهت زیارت عتبات و 3 بار با تمام اعضای خانواده به عمره رفته بود و هم اکنون در حجّ واجب است. به حجاب مقیّد است و ماه محرّم هر سال، سفره می‌گیرد و در خانه‌اش به روی نیازمندان و مساکین باز است و در طول سال نیز مرتّب در حال پختن غذای نذری و اطعام مسلمین است. او در خانواده‌ای متدیّن بزرگ شده است و گویا آباء و اجداد او نیز از نسل اندر نسل انسان‌های دین‌مدار و مقیّد به شریعت بوده‌اند. سردرِ خانه‌اش با خطّی درشت و زیبا نوشته بود: سلام بر مهدی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۳:۰۵
نزاع بر سر جای دیگری!

این روزها در سرتاسر کشورهای اسلامی جنگ قدرت بالا گرفته و نزاع بر سر حکومت به اوج خود رسیده است. در عربستان، در حالی که مدّت زیادی از آغاز سلطنت ملک سلمان نمی‌گذرد، شاهزاده‌های سعودی در تنشی شدید بر سر جایگاه ولیعهدی و نفوذ در ساختار قدرت به سر می‌برند. محمد بن نایف و محمد بن  سلمان دو شاهزاده‌ی سعودی که طلایه‌داران جنگ قدرت هستند، اختلافات خاندان آل سعود بر سر حکومت را از پشت درهای بسته به عرصه‌ی رسانه‌ها کشانده‌اند؛ آن گونه که شش تن از فرزندان بزرگ ملک عبد العزیز از بیعت با دو شاهزاده‌ی مذکور خودداری کرده‌اند و خواستار برکناری آن‌ها شده‌اند. نادیده گرفتن امیر احمد بن عبد العزیز و سیطره‌ی متعب بن عبد الله بر گارد ملّی و تلاش‌ها برای برکناری کامل او از عرصه‌ی قدرت نیز ابعاد دیگر جنگ قدرت در عربستان سعودی را هویدا می‌سازد.

در لبنان، بحران سیاسی که با بهانه‌ی انباشت و عدم تخلیه‌‌ی زباله‌ها وارد فاز جدیدی شد، با درگیری‌های نیروهای وابسته به جند الشام و جنبش فتح و برخورد سرکوبگرانه‌ی حکومت و نیز نقش‌آفرینی سعد حریری و نیروهای وابسته به عربستان، به فصل جدیدی از منازعات بر سر قدرت تبدیل شده است.

در سوریه، بحران سیاسی ماه‌هاست که ادامه دارد و این کشور را به ویرانه‌ای مبدّل ساخته است. نیروهای رادیکال دست‌نشانده‌ی یهود نیز هر روز بر فتنه‌ای در این حوزه دامن می‌زنند. تلاش بی‌وقفه‌ی ایران و روسیه برای نگه داشتن اسد بر سر قدرت از یک سو و تلاش‌ غرب برای سرنگون کردن او از سوی دیگر، دو سمت بازی قدرت در این کشور را تشکیل داده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۲:۵۹
چرا بازگشت به اسلام

جای بسی تأسّف است که امروز ساده‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین گزاره‌ها و مفاهیم ابتدایی از سوی عدّه‌ای فهم نمی‌شود و یا مورد تردید برخی منکران لجوج قرار می‌گیرد؛ کسانی که همّی جز مخالفت و دغدغه‌ای جز اشکال‌تراشی ندارند و تنها کاری که خوب بلد هستند، به چالش کشیدن واضحات و بهانه‌گیری و عیب‌جویی در مورد مسلّمات است. به عنوان نمونه پس از انتشار کتاب وزین و ارزشمند «بازگشت به اسلام» به قلم حضرت علامه «منصور هاشمی خراسانی» عده‌ای راه افتادند و بدون آنکه نوبت به مطالعه‌ی این کتاب و نقد محتوای آن برسد، در گام اول به نام آن ایراد گرفتند! آن هم ایراداتی که ما در زبان محاوره‌ای از آن به «ایرادات بنی اسرائیلی» تعبیر می‌کنیم؛ چراکه ایراداتی غیر موجّه و ناشی از سفاهت است. خلاصه‌ی شبهات اینان بدین قرار است:

چرا نویسنده، چنین نامی را برای کتاب خود برگزیده است؟ چرا «بازگشت به اسلام»؟! مگر ما کافر هستیم که او می‌خواهد ما را به اسلام دعوت کند؟ مگر ما از اسلام بیرون رفته‌ایم که او می‌خواهد ما را به اسلام بازگرداند؟ اصلاً «بازگشت به اسلام» در میان مسلمان‌زاده‌ها چه معنا می‌دهد و ده‌ها مگر و امّای دیگر از این قبیل. اینان مانند کسانی که برای خود بهره‌ی تام از اسلام قائل هستند یا خود را زعیم اسلام و یا شاید هم نماینده‌ی تامّ الاختیار آن می‌پندارند از این عنوان به حیرت آمده‌اند و آن چنان غیرتشان به جوش آمده است که نمی‌توانند چنین تعبیر ساده و بی‌تکلّفی را بفهمند و هضمش کنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۲:۵۵
در حصار حاشیه‌ها

برای هر چیزی وقت می‌گذاریم جز برای آخرت خود و جز برای دین خود! ساعت‌ها پی پوچی‌های دنیا هستیم، ولی با اسلام کار چندانی نداریم. کسانی که متدیّن نیستند به جای خود، ولی کسانی هم که ادّعای تدیّن دارند دغدغه‌ی شناخت دین را ندارند. در اطراف خود مسلمانان بسیاری را می‌بینیم که ماه‌ها و سال‌های متمادی وقت خود را برای حفظ سوره‌های قرآن گذاشته‌اند، امّا به وضوح می‌بینیم که در واقع قرآن را از یاد برده‌اند و آن را پشت سر انداخته‌اند؛ چراکه تنها آن را از بَر می‌کنند اما به آن عمل نمی‌کنند. حافظه‌هایشان لبریز از قرآن است اما کردارشان عاری از آن. از همین روست که می‌گویم اینان در واقع قرآن و اسلام راستین را از یاد برده‌اند. وقتی از آنان می‌خواهی که به ندای «بازگشت به اسلام» گوش و هوش بسپارند، می‌بینی که وقت ندارند؛ چون مشغول حفظ قرآن هستند!!!

مسلمانان بسیاری را می‌بینیم که با تلاشی وافر، در تجوید و قرائت قرآن به درجه‌ی اعلا رسیده‌اند و با دقّت و ظرافت، مخارج حروف را با غلیظ‌ترین وجه ممکن ادا می‌کنند و حتّی می‌دانند که کدام قاری مشهور، احیاناً کدام حروف را به صورت دقیق تلفّظ می‌کند و کدام قاری در تلفّظ همان حروف، مسامحه دارد، امّا این گروه از بهره‌گیری از تمام اسلام و از بازگشت به آن عاجزند؛ چراکه اگر بخواهند سرشان را از روی قرآن و تجوید قرآن بردارند و به ندای «بازگشت به اسلام» و بازبینی در عقاید و افکار و بینش‌های خودشان گوش فرا دهند، از علم تجوید باز می‌مانند یا از تدریس و تعلّم آن عقب می‌افتند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۴:۳۴
عبرت

از کودکی ایشان را می‌شناختم و برایشان احترام بسیاری قائل بودم. همیشه ایشان را چیزی فراتر از یک انسان در ذهنم تصوّر می‌کردم. حق هم داشتم. آخر با آن همه شاگرد و برو بیا و با آن همه تعاریفی که از شخصیت و مقام ایشان می‌شنیدم مگر می‌شد در بزرگی‌شان ذرّه‌ای شک کرد؟ ایشان از علمای شهرمان بود. من از طریق شاگردانشان که از دوستانم بودند با ایشان آشنایی پیدا کردم. پس از مدتی دانشگاه قبول شدم و به کلّی رابطه‌ام با آن دوستانم قطع شد. با این حال، در تمام سال‌های دانشجویی‌ام همچنان دنبال حقیقت می‌گشتم، ولی هیچ یک از کتاب‌هایی که می‌خواندم و حرف‌هایی که می‌شنیدم من را قانع نمی‌کرد. در دوران دانشگاه یکبار به همراه جمعی از دوستانم پیش یکی از علمای آن شهر رفتیم و از ایشان خواستیم که ما را راهنمایی کند. ایشان اما اشک از چشمانشان جاری شد و گفت: چگونه از من که خود گمراهم طلب راه می‌کنید. می‌گفت امثال من آخرت مردم را آباد می‌کنند اما برای خودشان نصیبی از آن نیست. می‌گفت گاهی دیوانه شوید، سر به بیابان بگذارید و تا صبح گریه کنید و از این هیاهوی دنیا به خدا پناه ببرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۴:۳۲
فلینظر الإنسان إلی طعامه

برای لقمه نانی می‌رویم سر کار. گاهی دیر می‌رویم. گاهی دروغی می‌گوییم. گاهی تصمیم می‌گیریم وامی بگیریم تا معیشت‌مان بهتر شود. ربای کوچکی می‌دهیم (همان کارمزد خودمان!)، گاهی قرضی می‌گیریم، زیادتر پس می‌دهیم. خلاصه در آخر ماه نانی می‌گیریم و می‌گذاریم بر سر سفره‌مان. می‌خوریم. از آن نان نطفه‌ها شکل می‌گیرد. فرزندانمان به دنیا می‌آیند. پسرمان بزرگ می‌شود. تک تک سلول‌هایش با همان نان شکل می‌گیرد. پدر می‌شود. پدر یک خانواده. دخترمان بزرگ می‌شود. رشد می‌کند. می‌شود مادر یک خانواده. یک روز به خودمان می‌آییم و می‌پرسیم: چرا بی اخلاقی زیاد شده است؟ چرا نمازها قضا می‌شود؟ چرا نمازها بالا نمی‌رود؟ چرا قرآن نمی‌خوانیم؟ چرا قرآن را نمی‌فهمیم؟ چرا به قرآن عمل نمی‌کنیم؟ چرا از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم ناآگاهیم؟ چرا از حقیقت، از حکمت، از نصیحت بدمان می‌آید؟ چرا حرف حساب در سرمان نمی‌رود و حوصله‌ی‌مان را سر می‌برد؟ چرا دروغ می‌گوییم و به سادگی تهمت می‌زنیم؟ چرا در برابر ظلم سکوت می‌کنیم؟ چرا خلیفه‌ی خدا را از یاد برده‌ایم؟ چرا اماممان را فراموش کرده‌ایم؟ چرا برایمان مهم نیست که کیست؟ چه می‌کند؟ چرا سر جایش نیست؟! چرا؟ چرا؟....  غافل از آنکه همه چیز از همان لقمه‌ی نان شروع شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۴:۳۰
نوری در تاریکی

جوانی را می‌شناختم که سال‌های نوجوانی و دوره‌ی جوانی خویش را صرف گشتن و یافتن کرده بود. در تمام این سال‌های ارزشمند، به دنبال استاد، پیر، مرشد، حکیم الهی، عالم ربّانی، عارف و درویش و خلاصه راهنمای خویش می‌گشت. بارها هم کسانی را یافت و در هر بار، برای مدّت کوتاهی گمان می‌کرد که موفق شده است و جستجویش فرجام یافته است و آنکه می‌‌خواهد را یافته است، اما به زودی پس از مدّتی کوتاه در می‌یافت که به بیراهه رفته است و او آن کسی که همیشه به دنبالش بود، نبوده است. مدّت‌ها گذشت و آن طور که به یاد دارم، او نهایتاً دست از همه‌ی این‌ جستجوها شست و کنج عزلت گزید! روزی از او پرسیدم: چرا این‌طور شدی؟ آن همه شوق و آن همه طلب کجا رفت؟ به من گفت: هنوز هم شعله‌هایی از آن اشتیاق حقیقت‌جویی در من هست، اما کجاست آن استاد و عالم ربّانی حقیقی؟! من مرشدان و پیرها و اساتید و عرفا و فلاسفه و بزرگان زیادی را دیده‌ام و به خدا سوگند هر کدامشان را تا سرحدّ پرستیدن اطاعت کرده‌ام، اما در انتها دیدم که جز بر گمراهی من و سرگشتگی‌ام نیفزودند! آن‌چه از دست و زبان آن‌ها گرفتم و کسب کردم، این وجود مغشوش و ناسالم و طبیعتی برگشته و سَری سرگشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۴:۲۷
کتاب بازگشت به اسلام؛ راه نجات جهان اسلام

امروز جهان اسلام دچار آشفتگی‌های فراوان و نابسامانی‌های بی‌سابقه‌ای شده است و اوضاع آن به آشفته‌بازاری می‌ماند که هیچ نظم و سامان مشخصی ندارد؛ چه آنکه از یک سو مدّت مدیدی است امت اسلام از حالت یکپارچگی سیاسی و فرهنگی به درآمده و به جزیره‌هایی مستقل و متخاصم تبدیل شده است و از سوی دیگر این روزها در هر گوشه از جهان اسلام، هر گروهی از مسلمانان برای خود علَمی برافراشته و داعیه‌ی حکومت دارد و برای تصاحب قدرت بیشتر به هر کاری دست می‌زند. اکنون مسلمانان به رقبای سیاسی یکدیگر در منطقه تبدیل شده‌اند و در مسابقه‌ی کثیف قدرت، برای نابودی یکدیگر کوشش می‌کنند، در حالی که کفّار خارجی از یک سو و منافقین داخلی از سوی دیگر، در این آتش تفرقه می‌دمند و اختلافات موجود میان مسلمانان را با ترفندهای گوناگون تشدید می‌نمایند.

در چنین هنگامه‌ی پرآشوبی، سؤال بسیار مهم و تعیین‌کننده آن است که بهترین رویکرد مسلمانان و عاقلانه‌ترین تدبیر آنان برای رهایی از فتنه‌های سهمگین و ویرانگری مانند جنگ، خونریزی، کشتار مردم ‌بی‌گناه، ناآرامی، نزاع، تفرقه و هزاران بلای دیگر که از هر طرف آنان را احاطه کرده و روزشان را تیره و تار ساخته، چیست؟ به عبارت دیگر مسلمانان که در حال حاضر در محاصره‌ی کفار خارجی از یک سو و منافقین داخلی و نزاع‌های فرقه‌ای و درونی از سوی دیگر قرار دارند و امت اسلام هر روز بیش از پیش در آتش این بحران‌های طاقت‌فرسا می‌سوزد، وظیفه‌ی یک مسلمان برای برون رفت از این بحران‌ها و نجات امت اسلام از چالش‌ها و تنش‌های موجود چیست؟ در مقام پاسخ به این سؤال، مسلمانان به دسته‌های گوناگون تقسیم شده‌اند و در میدان عمل به آن پاسخ‌های مختلفی داده‌اند که می توان آن‌ها را با نگاهی گذرا و اجمالی در 4 دسته طبقه‌بندی کرد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۴:۲۱