شگردهای تبلیغاتی برای مقابله با نهضت «بازگشت به اسلام
نهضت مبارک «بازگشت به اسلام» با رهبری عالم مجاهد حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، یک نهضت مردمی با محتوای اسلامی و رویکرد علمی به منظور إحیاء اسلام نخستین بر بنیاد کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش و در روشنایی عقل سلیم است که برای تأسیس حکومت خداوند در زمین از طریق تأسیس حکومت خلیفهاش با جمعآوری و تربیت حامیان کافی برای او تلاش میکند. واضح است که چنین نهضتی با این محتوا، رویکرد و آرمان اسلامی، برای هر مسلمانی در جهان که به خلیفهی خداوند باور دارد، قابل احترام و تأیید است و مقابله با آن جز با عبور از همهی اصول و ارزشهای اسلامی ممکن نیست؛ نهضت مقدّس و متمایزی که با اتّکاء خالص بر منابع مشترک و یقینی و استقلال کامل از همهی جریانهای سیاسی و مذهبی، چتر خود را برای همهی مسلمانان جهان گشوده و در حال مبارزهی فرهنگی با موانع شناخت در آنان مانند جهل، تقلید، اهواء نفسانی، دنیاگرایی، تعصّب، تکبّر و خرافهگرایی و شناساندن اسلام خالص و کامل به آنان بر کنار از برداشتهای ظنّی و بدعتهای مذهبی است، تا با این شیوه آنان را با یکدیگر متّحد کند و به تدریج مقدّمات لازم برای سقوط حاکمیّت دجّال و تحقّق حاکمیّت مهدی به عنوان خلیفهی عادل و مورد قبول همهی آنان را فراهم سازد.
در این میان، امّا طبیعی است که رسانههای وابسته به حاکمیّت دجّال، چنین نهضتی را تهدیدی بالفعل برای ارباب خود قلمداد میکنند و به پیروی از سیاستهای دیکته شده به آنها در قوانین کشورهاشان، به مقابلهی تبلیغاتی با آن میپردازند، تا به زعم خود از سرعت و حجم نفوذ آن در میان مردم بکاهند؛ نه به این دلیل که چنین نهضتی را بر خلاف اسلام میپندارند؛ زیرا بر خلاف اسلام بودن چنین نهضتی، همان اندازه محتمل است که بر خلاف اسلام بودن نماز و روزه و حج و آنها نیز غالباً دغدغهی اسلام ندارند و چه بسا صلاحیّت اظهار نظر دربارهی آن را نیز در خود نمییابند، بل به این دلیل که چنین نهضتی نظامهای سیاسی آنها را به رسمیّت نمیشناسد و از قوانین عرفی پذیرفته شده توسّط آنها پیروی نمیکند و این -اگرچه برخاسته از مبانی اسلام و در راستای تحقّق آرمان آن باشد- از نظر آنها جرمی نابخشودنی و دلیلی کافی برای مقابله است؛ زیرا از نظر آنها، «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد اهمّیّتش بیشتر است»[1] و با این وصف، هر کسی که در برابر این نظام مقدّستر از اسلام (!) و مهمتر از مهدی (!) قرار میگیرد، جان و مال و آبرویش حلال محسوب میشود و به حکم حدیث «مباهته»[2]، میتوان به او فحش داد و بهتان زد، اگرچه منصور زمینهساز ظهور مهدی و دعوت کنندهی به سوی حکومت خداوند باشد! همچنانکه برخی عناصر پلید دلبسته به مذاهب رسمی، تحت تأثیر همین رسانههای وابسته به حاکمیّت دجّال، وظیفهی خود را مقابله با این نهضت اصلاحی به هر نحو ممکن میپندارند و برای انجام این وظیفهی موهوم، به هر روش غیر اسلامی و غیر اخلاقی متوسّل میشوند، بدون آنکه حتّی از گفتمان این نهضت اصلاحی اطّلاع چندانی داشته باشند و چیزی بیشتر از این بدانند که با مذاهب رسمی آنان مطابقت ندارد! به این ترتیب، رسانههای وابسته به حاکمیّت دجّال با همکاری عناصر پلید دلبسته به مذاهب رسمی، جبههای را در برابر نهضت مبارک «بازگشت به اسلام» گشودهاند و صبح و شام مشغول سمپاشی و تبلیغات منفی بر ضدّ عالم مظلوم جناب منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و کتاب گرانسنگ ایشان هستند، تا بدین سان مانع از تحقّق چیزی شوند که در ظاهر خود را آرزومند آن میشمارند!
این مقابلهی تبلیغاتی که به صورت غیر رسمی توسّط نهادهای امنیّتی برخی کشورهای منطقه پشتیبانی و مدیریت میشود، مبتنی بر چند شگرد رایج و نخنما با هدف عوامفریبی و جهت دادن به افکار عمومی است:
1 . سکوت، بیاعتنایی و نادیده گرفتن
نخستین شگرد تبلیغاتی برای مقابله با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام»، سکوت دربارهی آن و خودداری از هر گونه اظهار نظر دربارهی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و کتاب گرانسنگ ایشان است. اینها با وجود آنکه از ظهور این جنبش عظیم اسلامی در شرق جهان اسلام اطّلاع کامل دارند و از نفوذ روزافزون آن در کشورهای خود سخت به وحشت افتادهاند، خود را دربارهی آن به بیاطّلاعی میزنند و وانمود میکنند که به آن اعتنایی ندارند. تصوّر اینها آن است که نادیده گرفتن این جریان قدرتمند اسلامی، بهترین شیوه برای جلوگیری از گسترش آن در جهان است و از این رو، به هیچ یک از رسانهها و عناصر وابسته به خود، اجازهی موضعگیری له یا علیه آن را نمیدهند. اینها میپندارند که هر گونه موضعگیری له یا علیه این دعوت پاک الهی، بر شمار کسانی که از آن آگاهی مییابند میافزاید، در حالی که افزایش آگاهان از آن به معنای افزایش اجابت کنندگان آن و در نتیجه تعجیل در ظهور کسی است که حفظ او از حفظ نظام آنها مهمتر نیست! بنابراین، سیاست «بایکوت خبری» دربارهی این نهضت اسلامی، کارآمدترین سیاست شیطانی برای مقابله با آن تشخیص داده شده و در دستور کار اولیاء شیطان قرار گرفته است. به این ترتیب، حاکمیّتهای ستمگر امیدوارند که با این مکر شیطانی، در کنار فیلتر کردن پایگاه اطّلاعرسانی دفتر علامه و مسدود کردن همهی وبلاگهای حامیان و دوستداران ایشان، نهضت «بازگشت به اسلام» و زمینهسازی برای ظهور مهدی را به مرور از ذهن مردم پاک کنند و از یاد آنان ببرند، در حالی که بدون شک سخت در اشتباه هستند؛ زیرا این سکوت، بیاعتنایی و نادیده گرفتن عمدی و تحمیلی، قابل تداوم نیست و دیر یا زود به فریادی دوچندان منتهی میشود؛ چنانکه حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با اشاره به این واقعیّت فرموده است:
«پشتهای خود را به من کردهاید یعنی که نمیشنویم و در برابرم سکوت پیشه ساختهاید یعنی که اعتنا نمیکنیم! زود باشد که همهی روی خود را به من کنید، در حالی که فریاد میزنید، فریاد زدنِ زنان در وقت زاییدن!».[3]
این از آن روست که هر روز شمار بیشتری از مردم با این نهضت اسلامی آشنا میشوند و طبیعتاً از مسؤولان و عالمان خود توقّع مییابند که دربارهی آن اظهار نظر کنند؛ اظهار نظری منصفانه و قابل قبول، نه اظهار نظری رندانه و سیاسی و با این وصف، میتوان سکوت، بیاعتنایی و نادیده گرفتن کنونی آنان را کاری بیهوده مانند کار کبکی دانست که سر خود را در برف فرو کرده است!
2 . انکار، استخفاف و بیاهمّیت شمردن
دومین شگرد تبلیغاتی برای مقابله با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام»، انکار، استخفاف و بیاهمّیت شمردن آن است و این هنگامی در دستور کار قرار میگیرد که سکوت، بیاعتنایی و نادیده گرفتن آن دیگر ممکن نیست. در چنین هنگامی، رسانهها و عناصر وابسته به حاکمیّت دجّال، پیش از هر چیز میکوشند که با سفسطهبازی، اصل وجود علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را زیر سؤال ببرند، تا نوبت به فرع آن یعنی آثار و اندیشههای متعالی این بزرگوار نرسد! به عبارت دیگر، اینان که از توجّه مردم به آثار و اندیشههای متعالی این بزرگوار میترسند و توان خرده گرفتن بر هیچ یک از آنها را در خود نمییابند، میکوشند که با حاشیهسازی، ذهن مردم را از این آثار و اندیشهها به سمت دیگری منحرف کنند و آن همانا مشخّصات، ملّیّت و عکس صاحب آنهاست! اینان که خود بهتر از هر کسی میدانند انتشار مشخّصات، ملّیّت و عکس این عالم مجاهد در این برههی حسّاس و منطقهی پرآشوب، تا چه اندازه غیر منطقی و بر خلاف امنیّت این بزرگوار است و با شیوهی معمول در سایر گروههای جهادی فعّال در آن نیز منافات دارد، خود را عمداً به نادانی میزنند تا به جوسازی و عوامفریبی بپردازند؛ همچنانکه خود میدانند انتشار مشخّصات، ملّیّت و عکس این عالم مجاهد، هرگز نظر آنان دربارهی نهضت «بازگشت به اسلام» را تغییر نمیدهد؛ زیرا دشمنی آنان با این عالم مجاهد، به خاطر زید یا عمرو بودن نام و ایرانی یا افغانی بودن ملّیّت و بلند یا کوتاه بودن قامت ایشان نیست تا با انتشار آن برطرف شود، بل به خاطر آثار و اندیشههای ایشان است که به نفی حاکمیّت آنان و اثبات حاکمیّت خداوند پرداخته و بسیاری از بافتههای آنان با نام اسلام را پنبه کرده است! باری، همین آثار و اندیشههای انقلابی است که آنان را به خشم آورده و نسبت به مشخّصات، ملّیّت و عکس این بزرگوار کنجکاو ساخته و به طرح این سؤال سخیف و بیمعنا وا داشته است که «از کجا معلوم چنین کسی وجود داشته باشد؟!»؛ وگرنه کدام انسان عاقل که نتیجهی ضرب 2 در 2 را میداند، تردیدی دارد که این آثار و اندیشههای انقلابی، از آسمان فرو نیفتاده و از زمین بیرون نیامده، بل از عالمی صادر شده که آنها را نوشته و تعلیم داده است؟! این حاشیهسازی و سفسطهبازی، صرفاً تلاشی مذبوحانه برای پاک کردن صورت مسأله و انکار یک واقعیّت عینی است که با اصرار و سماجتی بیمارگونه، توسّط رسانهها و عناصر وابسته به حاکمان انجام میشود، ولی روشن است که چشم بستن به روی واقعیّت و تصوّر اینکه وجود ندارد، برای بیشتر مردم قابل قبول نیست. از این رو، رسانهها و عناصر وابسته به حاکمان مکر دیگری را آغاز میکنند و ضمن اعتراف به وجود نهضت «بازگشت به اسلام» میکوشند که با رویکردی عوامفریبانه و لحنی تحقیرآمیز، گفتمان بسیار مهم، حیاتی و بنیادین آن را گفتمانی سطحی، نازل و پیش پا افتاده جلوه دهند، تا کسانی که هنوز با آن آشنایی ندارند، برای شناخت آن عجله و انگیزهای نداشته باشند. این شیاطین انسی که خود به عظمت علمی کتاب «بازگشت به اسلام» و استحکام دلایل و کثرت منابع آن واقفند و قادر به یافتن حتّی یک اشکال قابل ذکر در آن نیستند، با دروغ و تحکّم به مراجعان خود القاء میکنند که آن کتابی ساده و بیاهمّیت است و هیچ حرف تازه و نکتهی خاصّی در بر ندارد، تا این گونه با خیانت به اعتماد آنان که نوعاً جوانانی زودباور و سادهلوح هستند، آنان را از راه خداوند و مراجعه به این کتاب مهم و هدایتبخش باز دارند. اینان که خود افرادی عامّی و مقلّد هستند و بدتر اینکه از افرادی عامّی و مقلّد تقلید میکنند، با بیانصافی آشکار و تحکّم کودکانهای، حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی -این عالم ربّانی- را «بیسواد» و کتاب «بازگشت به اسلام» -این اثر برهانی- را «بیدلیل» میشمارند، در حالی که مقام علمی این عالم ربّانی و وفور دلایل این اثر برهانی آشکارتر از آن است که با حاشای وقیحانه و انکار مغرضانهی مشتی عوام «کالأنعام» پنهان شود، مگر بر کسانی که از انسانیّت تنها کالبدی را عاریه گرفتهاند و عقل خود را در مصاف تبلیغات کاذب و پوچ رسانهای باختهاند و به تعبیر سنایی «ردّ و قبول عامه» را معیار قضاوت و موضعگیری خود قرار دادهاند:
از پی ردّ و قبول عامه خود را خر مکن
زان که کار عامه نبود جز خری یا خر خری
گاو را دارند باور در خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری!
3 . غیر علمی و وهمآلود نشان دادن
سومین شگرد تبلیغاتی برای مقابله با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام»، غیر علمی و وهمآلود نشان دادن آن است؛ چراکه طبیعتاً بسیاری از مردم با صرف استخفاف و بیاهمّیت شمردن آن فریفته نمیشوند و توقّع دارند که دست کم توضیحی اجمالی دربارهی محتوای آن داده شود. این گروه از مردم که برای آشنایی با اندیشهها و آرمانهای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، به جای مراجعهی مستقیم به آثار ایشان، در اقدامی غیر معقول و غیر ایمن به دشمنان مزدور و قسمخوردهی ایشان مراجعه میکنند، میخواهند علّت این همه دشمنی با ایشان را بدانند، ولی روشن است که رسانهها و عناصر مذکور نمیتوانند به آنان بگویند این عالم بزرگوار با استناد به یقینیّات اسلام و مسلّمات مسلمانان، مردم را از جهل، تقلید کورکورانه، اهواء نفسانی، دنیاگرایی، تعصّب، تکبّر و خرافهگرایی باز میدارد و به زمینهسازی فکری و عملی برای حاکمیّت مهدی به جای سرسپردگی به حاکمیّت دیگران دعوت میکند؛ زیرا اگر این واقعیّت را به آنان بگویند، ممکن است آنان از مظلومیّت این عالم بزرگوار آگاهی یابند و بر روی این ظالمان بیآزرم آب دهان بیندازند! لذا ناگزیر به حاشیهسازی و دروغپردازی روی میآورند و با سوء استفاده از نقطهی ضعف مردم میگویند: «منصور هاشمی خراسانی یک مدّعی دروغین است و ادّعای موعود بودن و ارتباط با مهدی را دارد»، تا با این بهتان بیشرمانه و دسیسهی شیطانی بسیاری از مردم را فریب دهند و به این تصوّر غلط برسانند که کتاب «بازگشت به اسلام» مشتی موهومات و ادّعاهای عجیب و غریب با رنگ و بوی آخر الزّمانی است! در حالی که کتاب «بازگشت به اسلام» یک کتاب کاملاً علمی و استدلالی است که با استناد به منابع معتبر اسلامی و قواعد روشن عقلی به تبیین اصول عقاید و احکام اسلام از جمله مهدویّت پرداخته و از هر گونه ادّعای وهمآلود و آخر الزّمانی پیراسته است! همچنانکه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ادّعای موعود بودن و ارتباط با مهدی ندارد و امامت و ولایت را تنها برای مهدی میشمارد و هر کس جز مهدی که مدّعی امامت و ولایت باشد را طاغوت میداند و این چیزی است که در کتاب «بازگشت به اسلام» و پایگاه اطّلاعرسانی ایشان، بارها و با صراحت اعلام شده است. با این حال، شیاطین انسی همچنان اصرار دارند که نهضت علمی و عقلانی این عالم بزرگوار را صرفاً یک جریان انحرافی در حوزهی مهدویّت معرّفی کنند و تا سطح دکّانداری یک مدّعی دروغین پایین آورند! کاش در این موجودات مفلوک و ذلیل که غالباً خود پیرو مدّعیان دروغین ولایت مطلقه هستند، اندکی شرافت و وجدان انسانی وجود داشت تا اگر گفتمان این عالم بزرگوار را بر نمیتابند، دست کم به انتقاد صادقانه از آن روی آورند و دربارهی آن مهملبافی و افسانهسرایی نکنند، ولی هنگامی که توانی برای انتقاد صادقانه وجود ندارد، چارهای جز مهملبافی و افسانهسرایی باقی نمیماند! خصوصاً وقتی تصوّر بر آن باشد که بیشتر مردم گوسفند هستند و به سرعت تحت تأثیر تبلیغات کاذب و بازیهای رسانهای قرار میگیرند، بیآنکه به خود زحمت بررسی بدهند! در حالی که هر چند گروهی از مردم -شوربختانه- همین گونه هستند، گروهی دیگر از آنان عاقلتر و آگاهترند و به این سادگی خام تبلیغات کاذب و بازیهای رسانهای نمیشوند. این گروه از آنان که نمیخواهند گوسفند باشند، هرگز به ادّعاهای یکسویه بر ضدّ علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی اعتماد نمیکنند و برای اطمینان از صحّت و سقم آنها به پایگاه اطّلاعرسانی این بزرگوار مراجعه مینمایند و با چشم خود میبینند که در آن اعلام شده است: «ما بارها و به صراحت اعلام کردهایم که حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی صرفاً یک عالم مسلمان است که به زمینهسازی علمی و عملی برای ظهور امام مهدی علیه السّلام میپردازد و ادّعای موعود بودن ندارد»[4] و اعلام شده است: «حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، مدّعی نیست که مهدی است و مدّعی نیست که فرزند اوست و مدّعی نیست که نایب اوست و مدّعی نیست که فرستادهی اوست، ولی در عمل به سوی او فرا میخواند و در واقع برای ظهور او زمینهسازی میکند»[5] و اعلام شده است: «منصور هاشمی خراسانی یکی از بندگان خدا و امّت پیامبر او محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است که از قرآن کریم و سنّت متواتر آن حضرت در روشنایی عقل پیروی میکند و ادّعای نبوّت یا امامت یا مهدویّت ندارد و با هیچ دولت یا مذهب یا گروهی مرتبط نیست و تنها با اقداماتی فرهنگی از قبیل نگارش کتاب و گفتگو با مسلمانان، به سوی مهدی دعوت میکند و برای ظهور آن حضرت زمینهسازی مینماید و در ازای این کار نیک و پرمشقّت، از کسی مزدی نمیطلبد و تنها از خداوند خواهان مزد است و مال کسی را به باطل نمیخورد و جان کسی را به غیر حق در خطر نمیاندازد و به موری کوچک یا جانداری بزرگتر از آن ستمی نمیورزد و با این وصف، اگر کسی دعوت او را اجابت کند و از او حمایت نماید، با نظر به راستی سخن و درستی کار او بر پایهی ادلّهی عقلی و شرعی و با انگیزهی زمینهسازی برای ظهور مهدی است و اگر کسی این کار را نکند یا به جای این کار با او دشمنی ورزد، به او زیانی نمیرساند و تنها خود را از خیری محروم میسازد یا در شرّی میاندازد و خداوند به کار همگان آگاه است. بنابراین، منصور هاشمی خراسانی، تنها مسلمانی عالم و پرهیزکار است که مسلمانان را از پیروی حاکمان ستمگر و زورگو باز میدارد و به پیروی مهدی فرا میخواند و از پیروی ظنون و اوهام نهی میکند و به پیروی علم و یقین امر مینماید و از جهل و تقلید و اهواء نفسانی و دنیاگرایی و تعصّب و تکبّر و خرافهگرایی بر حذر میدارد و به اقامهی اسلام خالص و کامل در پرتو قرآن و سنّت و عقل تحریض میفرماید و با این وصف، کسانی که ایشان را دشمن میدارند، در پیشگاه خداوند عذری ندارند و باید خود را برای عذاب او آماده سازند؛ چراکه واضح است دشمنی کردن با چنین کسی جایز نیست، بلکه دوستی کردن با او واجب است و کسی که با او دشمنی میکند، ظالم و متعدّی است؛ مانند کسی که به او اهانت میکند و کسی که او را استهزاء مینماید و کسی که به او تهمت میزند و کسی که بر او دروغ میبندد و کسی که از او باز میدارد و روشن است که همهی این کسان در ضلالتی آشکارند و برای آنان کیفری سخت خواهد بود».[6] اینجاست که این گروه از مردم به شیطنت رسانههای وابسته به حاکمان و شرارت عناصر دلبسته به مذاهب رسمی از یک سو و مظلومیّت و غربت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از سوی دیگر پی میبرند و به حکم عقل و شرع یا دست کم شرافت و وجدان انسانی، به دفاع از مظلوم در برابر ظالم روی میآورند و با حمایت خود این عالم ربّانی را از گوسفندها بینیاز میگردانند.
4 . شبیهنمایی و قیاس مع الفارق
چهارمین شگرد تبلیغاتی برای مقابله با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام»، شبیهنمایی و قیاس مع الفارق است؛ به این ترتیب که رسانههای وابسته به حاکمیّت دجّال و عناصر پلید دلبسته به مذاهب رسمی، با سوء استفاده از نگرانیها و حسّاسیّتهای اقشار مختلف مردم، میکوشند نهضت مبارک «بازگشت به اسلام» را مشابه برخی جریانهای انحرافی و گروههای بدنام معرّفی کنند. آنها برای این مقصود شیطانی، با رویکردی غیر منطقی و عوامفریبانه، یک کلمه یا یک جمله یا یک دیدگاه در کتاب «بازگشت به اسلام» یا پایگاه اطّلاعرسانی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را میگیرند و با تحریف موذیانه و تفسیر آن «بما لا یَرضی بِهِ صاحِبُه»[7]، گواه تشابه این نهضت با یک جریان انحرافی و گروه بدنام میشمارند، تا با این شیوه مردم را نسبت به آن بدبین و بدگمان سازند و از نزدیک شدن به آن باز دارند؛ چنانکه به عنوان نمونه، دشمنان این نهضت از اهل سنّت میکوشند که با تأکید بر دیدگاه حضرت علامه دربارهی خلافت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و کتمان مخالفت ایشان با بدعتها و انحرافات اهل تشیّع، ایشان را یک شیعهی رافضی معرّفی کنند، در حالی که دیدگاه ایشان دربارهی خلافت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به هیچ وجه یک دیدگاه مذهبی نیست، بل یک دیدگاه کاملاً اسلامی مبتنی بر آیات قرآن و روایات متواتر نبوی در منابع معتبر اهل سنّت است که در میان گروهی از صحابه و تابعین سابقه داشته است؛ همچنانکه برخی دیگر از اهل سنّت میکوشند با تأکید بر دیدگاه این بزرگوار دربارهی عدم مشروعیّت آل سعود و کتمان دیدگاه ایشان دربارهی عدم مشروعیّت ولایت مطلقهی فقیه، ایشان را عنصری وابسته به نظام ایران نشان دهند، در حالی که عناصر وابسته به نظام ایران خود در کوششند که این بزرگوار را به نظامهای دیگری از جمله آل سعود ارتباط دهند! همچنانکه دشمنان این نهضت از اهل تشیّع میکوشند با تأکید بر دیدگاه ایشان دربارهی لزوم احترام به صحابه و کتمان دیدگاه ایشان دربارهی خلافت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، ایشان را یک سنّی معرّفی کنند و برخی دیگر از آنان میکوشند با تأکید بر دیدگاه ایشان دربارهی کراهت خواندن غیر خداوند در خلوت و کتمان دیدگاه ایشان در ردّ مبانی وهابیّت، ایشان را یک وهابی نشان دهند و برخی دیگر از آنان میکوشند با تأکید بر دیدگاه ایشان دربارهی عدم مشروعیّت حکومت غیر مهدی و کتمان دیدگاه ایشان دربارهی امکان ایجاد حکومت آن حضرت با اراده و اقدام مردم، ایشان را نزدیک به انجمن حجّتیّه در ایران وانمود کنند و برخی دیگر از آنان میکوشند با تأکید بر شعار «البیعة للّه» در نهضت ایشان که یک شعار اسلامیِ مأخوذ از روایات اهل بیت به معنای انحصار حاکمیّت به خداوند است و کتمان اجتناب ایشان از هر گونه ادّعا دربارهی خود، ایشان را در ردیف برخی مدّعیان دروغین امامت و مهدویّت قرار دهند که این شعار را در ضدّ معنای آن به کار میبرند و مبنایی برای بیعت با خود میشمارند! خلاصه هر یک از این عیبجویان بیماردل میکوشد که یک کلمه یا یک جمله یا یک دیدگاه را در کتاب «بازگشت به اسلام» یا پایگاه اطّلاعرسانی حضرت علامه بیابد و سر و ته آن را قیچی کند و بدون اشاره به سایر کلمات، جملات و دیدگاههای ایشان، مبنای قیاسی مع الفارق با جریانهای انحرافی و گروههای بدنام سازد، در حالی که تمایز این نهضت علمی و وزین اسلامی با این جریانها و گروهها، بسیار عمیق، گسترده و غیر قابل انکار است و با این وصف، قرار دادن آن در ردیف آنها چیزی جز عوامفریبی و شارلاتانبازی نیست و روشن است که چنین حربهی کثیف و نخنمایی نیز تنها ابلهان را از شناخت این نهضت علمی و وزین اسلامی باز میدارد، در حالی که این نهضت علمی و وزین اسلامی را با ابلهان کاری نیست.
5 . تخریب، توهین و افترا
پنجمین شگرد تبلیغاتی برای مقابله با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام»، تخریب، توهین و افترا است و آن هنگامی به کار بسته میشود که رسانههای وابسته به حاکمیّت دجّال و عناصر پلید دلبسته به مذاهب رسمی، از هر گونه مواجهه با منطق استوار این نهضت درمانده میشوند و از استحکام مبانی و متانت دیدگاههای آن به خشم میآیند و ناگزیر به فحّاشی و لجنپراکنی روی میآورند، تا به زعم خود قداست این گفتمان قرآنی و برهانی را بشکنند و آن را در نظر مردم بیحرمت سازند! غافل از آنکه با این شیوهی موهن و غیر اخلاقی، تنها مردم را از شخصیّت، رویکرد و اهداف ضدّ اسلامی خود آگاه میکنند و ماهیّت حقیقی دشمنان این نهضت مبارک را آشکارتر میسازند! خصوصاً با توجّه به اینکه در سراسر کتاب «بازگشت به اسلام» و پایگاه اطّلاعرسانی حضرت علامه، به هیچ یک از آنان و رهبرانشان توهینی روا داشته نشده است و چیزی جز انتقاد علمی و محترمانه با استناد به دلایل عقلی و شرعی دیده نمیشود! با این وصف، کسانی که به سادگی و بدون هیچ توجیهی به مقام شامخ عالم عظیم الشأن حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی اهانت روا میدارند و گفتمان مستند ایشان به آیات قرآن و احادیث متواتر نبوی را لگدمال میسازند، تنها از نطفهها یا لقمههای حرامی پرده بر میدارند که آنان را به وجود آورده و به جان اسلام و مسلمانان انداخته است! در میان آنان کسانی هستند که حتّی نمیدانند با چه بهانهای به این عالم مظلوم فحش میدهند؛ زیرا وقتی از آنان میپرسیم مگر ایشان چه گفته یا چه کار کرده است، حرفی برای گفتن ندارند و ناگزیر سکوت میکنند یا پوزخند میزنند یا سخنان نامربوط میگویند و سپس میگریزند و از اینجا معلوم میشود که حتّی کتاب و پایگاه این عالم مظلوم را ندیدهاند و بر اساس توهّمات خودساخته و تبلیغات کاذب امثال خود، چنین کار زشتی انجام میدهند! همچنانکه برخی از آنان به حکم حدیث «مباهته» توهین به هر کسی که با اوهام و ظنون خود اهل بدعت میپندارند را واجب و دارای ثواب میانگارند، در حالی که فی الواقع خودشان اهل بدعت هستند و با مبنای خودشان شایستهی همهی توهینهایی هستند که به حضرت علامه روا میدارند! وانگهی اینان به توهین بسنده نمیکنند و از گناهی بزرگتر نیز یاری میگیرند و آن همانا تهمت و افتراست؛ به این ترتیب که با شیوهای تکراری و نخنما و بدون ارائهی هیچ دلیل و مدرکی، حضرت علامه را به ارتباط با انگلیس یا آمریکا یا اسرائیل متّهم میکنند، تا افراد زودباور و سادهلوح را تحت تأثیر قرار دهند و به این عالم بزرگوار بدبین سازند و این در حالی است که مواضع ضدّ استکباری و رویکردهای کفرستیزانهی این عالم آزاده و شجاع در مباحث مختلفی از کتاب «بازگشت به اسلام» مانند «جهل به دشمنان اسلام» (ص38)، «تقلید از کافران» (ص59)، «عدم وجاهت تقلید از کافران» (ص60)، «لزوم پیروی کافران از مسلمانان» (ص61)، «روش صحیح مقابله با کافران» (ص63)، «آمیزش با ملل و فرهنگهای غیر اسلامی» (ص136) و «ممانعت دشمنان اسلام» (ص164) نمایان است، ولی هتّاکان فاسقی که رهبرانشان آشکارا دست در دست روسیه دارند و به زد و بندهای پنهان و آشکار با آمریکا متّهم هستند، از انگ زدن به این عالم مسلمان و آزاده شرم نمیکنند و بنا بر حدیث «إِذا لَمْ تَسْتَحْیِ فَٱصْنَعْ ما شِئْتَ»؛ «وقتی شرم نمیکنی هر کاری میخواهی بکن»، هر چه به ذهن مغشوش و بیمارشان میآید میگویند! این دست پروردههای ظالمان که به معنای دقیق کلمه مشتی بازی خورده و از همه جا بیخبر هستند، این گونه تعلیم داده شدهاند که ارتباط مسؤولانشان با غرب و شرق اشکالی ندارد، ولی هر کس از آنان انتقاد کند لابد با غرب و شرق ارتباط دارد، حتّی اگر عالمی مسلمان و دلسوز باشد و با انگیزه و رویکردی کاملاً اسلامی آنان را به «بازگشت به اسلام» و زمینهسازی برای ظهور مهدی دعوت کند! اینان که خود غالباً با نهادهای امنیّتی کشورها ارتباط و همکاری دارند و آن را افتخار خود (!) و مصداق انجام وظیفه (!) و خدمت به نظام مقدّس (!) میشمارند، حضرت علامه را به داشتن ارتباط و همکاری با نهادهای امنیّتی کشورها متّهم میکنند؛ زیرا بنا بر اینکه «کافر همه را به کیش خود پندارد»، میپندارند این بزرگوار نیز مانند آنان است! در حالی که این بزرگوار -بر خلاف آنان- همهی حاکمیّتهای موجود در همهی کشورهای جهان را طاغوت میداند و هیچ یک از آنها را استثنا نمیکند تا به داشتن ارتباط و همکاری با آن متّهم باشد! ایشان حاکمیّت را تنها برای خداوند و خلیفهی او در زمین میداند و این مستقلترین موضعی است که کسی میتواند داشته باشد، ولی کسانی که در توهّم توطئه فرو رفتهاند و از بیماری مالیخولیا رنج میبرند، این واقعیّت واضح را نمیفهمند و همچنان بر طبل افترا مینوازند! البته شکّی نیست که بیشتر مردم، دیگر با این انگزنیهای معمول و بیارزش آشنا شدهاند و کمترین وقعی به آن نمینهند و این به معنای ناکام شدن این توطئهی دروغپردازان بیاخلاق و ناجوانمرد است.
6 . نقد کلّی و اجمالی
آخرین شگرد تبلیغاتی برای مقابله با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام»، نقد کلّی و اجمالی آن است که غالباً توسّط مدّعیان علم و فضل انجام میشود. اینان که به دلیل موقعیّت اجتماعی ساختگی و پوشالیشان، روی فحّاشی ندارند و این کار را به نوچهها و مریدانشان واگذار کردهاند، وقتی از سکوت، بیاعتنایی و نادیده گرفتن طَرفی نمیبندند و با انکار، استخفاف و بیاهمّیت شمردن به جایی نمیرسند و از غیر علمی و وهمآلود نشان دادن خسته میشوند و شبیهنمایی و قیاس مع الفارق را کافی نمییابند، شکمهای بزرگشان را بر روی میزهاشان میگذارند و چانههای محترم را به گردش در میآورند و گلوی مبارک را صاف میکنند و ضمن بر حذر داشتن نوچهها و مریدان از «این قبیل جریانها»، به خود زحمت میدهند و میفرمایند: «اشکالات فراوانی در کتاب <بازگشت به اسلام> وجود دارد»! البته این بزرگواران دیگر به خود زحمت نمیدهند که حتّی یکی از این «اشکالات فراوان» را ذکر و با دلیل رد کنند؛ چراکه نوچهها و مریدان، «مقلّد» یعنی گوسفند تشریف دارند و برای گوسفندها همین اندازه افاضه فرمودن کافی است! از نظر این جانورانِ «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»[8] یعنی چشم و گوش و زبان بسته، با همین کلّیگویی بیدلیل، وحی نازل شده و معجزه به ظهور رسیده و پروندهی نهضت «بازگشت به اسلام» و گفتمان مستدلّ علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بسته شده است و دیگر نیازی به توضیح و استدلال نیست! به این ترتیب، 300 صفحه کتاب مملو از آیات قرآنی و احادیث متواتر نبوی و احکام عقلی که از بیش از 150 منبع معتبر و دست اوّل اسلامی مایه گرفته است، با یک جملهی «اشکالات فراوانی دارد»، کنار گذاشته میشود؛ چراکه این جمله را «ملّا» گفته است؛ همان «أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ»[9] که دیروز حکم اعدام پیامبران را صادر میکرد و امروز حکم اعدام مهدی را صادر میکند و میگوید: «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد اهمّیّتش بیشتر است»؛ همان کسی که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دربارهی او فرموده است:
«همانا این دین، از عالمانِ خویش، بیش از جاهلانِ خویش لطمه دیده و از فقیهانِ خویش، بیش از سفیهانِ خویش ضربه خورده است؛ چراکه لغزشِ جاهل، لغزشِ جاهل است و لغزش عالِم، عالَمی را میلغزاند! همانا یک بدی فقیه، هزار خوبی او را از بین میبرد و شرّ قلیلش، از خیر کثیرش بینیاز میکند! وای بر عالمان بد که در پی جلب رضایت سلطاناند؛ پس حق را باطل و باطل را حق مینمایند و بر ضدّ مستضعفان و به سود مستکبران فتوا میدهند؛ همانان که اموال مهدی را میخورند و از راه او باز میدارند؛ هنگامی که دعوت من به سوی او را میشنوند و آن را در گمراهی میشمارند، تا مردم را از اجابت آن باز دارند و از حرکت به سوی مهدی مشغول سازند، تا حکومتشان در زمین جاودانه باشد و به جای او اطاعت شوند؛ مانند کاهنان بنی اسرائیل که پیامبران خدا را تکذیب کردند و از اقامهی احکام او باز داشتند، تا تقالیدشان برای همیشه محفوظ باشد و از رزقشان در صبح و شام کاسته نشود! وای بر آنان که تسمه از گُردهی مستحب کشیدهاند، امّا از اوجب واجبات غافلاند! نصاب طلا و نقره را میدانند، ولی از چون و چرای غیبت آگاهی ندارند! سهم امام از خمس را میشناسند، ولی سهم امام از حکومت را به یاد نمیآورند! نماز در جای دیگری را باطل میشمارند، ولی حکومت در جای دیگری را جایز میپندارند! خَس را در چشم مردم میبینند، ولی چنار را در آن نادیده میگیرند! مگس را از پشت مردم میپرانند، ولی شتر را بر آن باقی میگذارند! در حالی که هر کس پیشانیاش تبر خورده است، از خراش انگشتش پروا ندارد و هر کس در دریا غرق میشود، از خیس شدن لباسش اندیشناک نیست! آیا از آنان میثاق گرفته نشد و در کتاب خداوند نیاموختند که دربارهی او جز حق نگویند و از راه او باز ندارند و ستمپیشه را بر ضدّ ستمدیده یاری نرسانند؟! پس وای بر آنان از کیفری در زندگی دنیا و وای بر آنان از آتشی که برایشان افروخته شده است!».[10]
افسوس که برخی از مردم هنوز به خطر این طبقه پی نبردهاند و آنان را «آیت خداوند» و «حجّت اسلام و مسلمین» میپندارند و نمیدانند که آنان در سایهی این اعتماد افسارگسیخته و بیحساب و کتاب، چه خیانتی به خداوند کردهاند و چه آتشی بر خرمن اسلام و مسلمین زدهاند! این گروه از مردم، عقل خود را به «ملّا» دادهاند و «خر ملّا» شدهاند! لذا دیگر به خود اجازهی مطالعهی کتاب «بازگشت به اسلام» را نمیدهند؛ چراکه «ملّا» آن را خوانده و در آن «اشکالات فراوانی» یافته است؛ «اشکالات فراوانی» مانند مخالفت با تقلید کورکورانه از «ملّا» و مخالفت با ولایت مطلقهی «ملّا» و مخالفت با پرداخت خمس به «ملّا» و اشکالات دیگری از این دست که انصافاً در آن فراوان است!
با این وصف، شایسته است که برادران و خواهران هوشیار و فهیم، متوجّه این شگردها و ترفندهای تبلیغاتی باشند و فریب رسانههای وابسته به حاکمیّت دجّال و عناصر دلبسته به مذاهب رسمی را نخورند و با مراجعهی مستقیم به پایگاه اطّلاعرسانی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و مطالعهی کامل و دقیق کتاب «بازگشت به اسلام»، با عقاید و احکام دین خود آشنا شوند و از مهمترین تکلیف خود در زمان کنونی آگاهی یابند. پیشنهاد ما «تحقیق» و «مطالعه» است و پیشنهاد رسانهها و عناصر مذکور، خودداری از این دو است و برادران و خواهران هوشیار و فهیم ما، خود میدانند که چه کنند!
«وَالسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ»
نویسنده مقاله:دکتر ذاکر معروف تاریخ مقاله:1395/9/2ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
↑[1] . صحیفهی امام، ج15، ص365. برخی افراد ناآگاه و متعصّب به ما میگویند که نباید به این عبارت عجیب و شرمآور بسنده کنید و باید مجموع عبارات گوینده را در نظر بگیرید، ولی واقع آن است که ما به این عبارت عجیب و شرمآور بسنده نکردهایم و مجموع عبارات گوینده را در نظر گرفتهایم و پس از در نظر گرفتن مجموع آنها، این عبارت را نشان دهندهی طرز تفکّر گوینده و جهتگیری نظام سیاسیاش یافتهایم؛ زیرا این عبارت با مجموع عبارات او در باب ولایت مطلقهی فقیه و بالاتر بودن حکم ولیّ فقیه از احکام اوّلیّهی اسلام و کنایههای أبلغ من التّصریح وی مانند «بالاتر از آن هم مسائلی است که مزاحمت نمیکنم» و «اگر جرأت بود مطلبی بود که آسانتر است»، کاملاً همسو و سازگار است؛ همچنانکه با رویّهی عملی او و پیروانش در نقض آشکار احکام اسلام به بهانهی مصلحت نظام و نیز جنگ نابرابر با نهضت مبارک «بازگشت به اسلام» و زمینهسازی برای ظهور مهدی مطابقت کامل دارد و جای هیچ توجیه و تأویلی را باقی نمیگذارد.
↑[2] . حدیثی در کتاب «کافی» که حدیثگرایان شیعه میپندارند بر وجوب فحش دادن و بهتان زدن به اهل بدعت دلالت دارد!!!
↑[3] . پایگاه اطّلاعرسانی، گفتارها، کد 63.
↑[4] . پایگاه اطّلاعرسانی، پرسشها و پاسخها، کد 198.
↑[5] . پایگاه اطّلاعرسانی، پرسشها و پاسخها، کد 29.
↑[6] . پایگاه اطّلاعرسانی، پرسشها و پاسخها، کد 10.
↑[7] . «به گونهای که صاحب آن قصد نکرده است»!
↑[8] . بقره/ 18.
↑[9] . «خداوندگارانی به جای خداوند» (توبه/ 31).
↑[10] . پایگاه اطّلاعرسانی، گفتارها، کد 29.