فرصتی استثنائی پیش روی جهان اسلام و نظام ایران
برای مشاهدهی دیدگاه پنجم از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار جناب منصور هاشمی خراسانی نوشته شده توسط «دکتر مصطفی فروتن» در این پایگاه کلیک کنید: فرصتی استثنائی پیش روی جهان اسلام و نظام ایران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
در معادلات سیاسی به سه عنصر منافع کوتاه مدت، منافع میان مدت و منافع دراز مدت نظر میشود که در این میان منافع دراز مدت پایه و اساس تصمیمسازیها محسوب میشود. این سطح از منافع ریشه در ایدئولوژی یک نظام سیاسی دارد و در مقیاس کلان مورد تحلیل قرار میگیرد و میتواند پایههای فکری مختلفی داشته باشد. به عنوان نمونه نظام استکباری و امپریالیستی ایالات متحده آمریکا در تصمیمات و طراحیهای کوتاه مدت خود در منطقه خاورمیانه، حل بحران تروریسم، تعامل دیپلماتیک با کشورهای منطقه و حفاظت از نیروها و پایگاههای خود را در نظر دارد. در مقیاس میان مدت تسلط بر منابع انرژی، ایجاد بازار اقتصادی و تسلیحاتی، از بین بردن تهدیدهای بالقوه امنیتی و تأثیر در سیاستهای کشورهای منطقه را در دستور کار دارد. اما آنچه مبنا قرار دارد و فارغ از بمباران تبلیغاتی و بازیهای سیاسی آن، شالوده طراحیهای کوتاه مدت و بلند مدت است، سیطره نظام دجال بر جهان و نابود کردن اسلام و تحقق آرمان خاخامهای یهودی است که در اتاق فکر نظام شیطانی غرب، پشت سر بازیچههایی به نام کارتلهای نفتی و دموکراتها و جمهوری خواهها پنهان شدهاند و به ضدیت با خداوند میپردازند.لذا چنین نظامی در سه سطح به تنظیم روابط خود با کشورهای مقابل میپردازد و میزان دوری و نزدیکی هر یک به خود را معین میکند. این قاعدهای است که بر تمام نظامهای سیاسی دنیا حاکم است و شناخت صحیح این اولویتها میتواند به رفتارشناسی نسبتاً دقیقی از حکومتهای دنیا و سردمدارانشان کمک کند. اکنون اگر از همین دریچه به نظام جمهوری اسلامی ایران نظر بیفکنیم میبینیم که در نگرش کوتاه مدت کنترل بحرانهای اقتصادی و سیاسی و آمادگی در برابر تهدیدهای نظامی از اولویتهای کوتاه مدت نظام به شمار میآید. در نگرش میان مدت ایجاد ثبات و امنیت پایدار در حوزه سیاسی و نظامی و برقراری خودکفایی و رونق اقتصادی در سایه تعامل مداوم با کشورهای منطقه و جهان اولویت دارد. اما در نگرش درازمدت با تکیه بر گفتمان اسلامی نظام و ضدیت آن با نظام استکباری غرب، پیروزی اسلام بر کفر محوریت دارد. با این تفسیر، درجه و سطح تعامل نظام با دنیای غرب و کشورهای قدرتمند در جهان کفر، متناظر و متناسب است. یعنی به عنوان مثال اگرچه در کوتاه مدت آمریکا پای میز مذاکرات دیپلماتیک بر سر مساله تحریم و مساله هستهای مینشیند یا در میان مدت روسیه و چین در ایجاد ثبات اقتصادی و خودکفایی تسلیحاتی به ایران کمک میکنند، اما از نگاه دراز مدت به دلیل عدم امکان جمع میان اولویتهای دراز مدت نظام و به طور کلی جهان اسلام با جهان کفر، یعنی به دلیل عدم امکان جمع میان نظام شیطانی غرب و سیستم دجالی آمریکا و اسرائیل و انگلیس و مکتب کمونیستی نظام سیاسی چین یا روسیه، با اسلام، قابلیت ایدئولوژیک سازش پایدار و با ثبات میان کشورهای اسلامی و جهان کفر وجود ندارد؛ چرا که بطور واضح جهان کفر در پوششهای گوناگون و با ابزارهای مختلف به دنبال پیروزی نظام شیطان بر نظام الله و نابودی اسلام و به اسارت درآوردن مسلمین و غارت و چپاول منابع آنان است و در این راستا تمام تلاش خود را در پوششهای مختلف انجام میدهد. نظام دجال حاضر به ایجاد بستر مناسب برای رشد، توسعه، خودکفایی، ثبات، امنیت، پیشرفت و برتری جهان اسلام در عرصههای مختلف نیست بلکه تمام تلاش خود را برای تضعیف کشورهای اسلامی و پس رفت، وابستگی، ناامنی، بیثباتی و عقب افتادگی آنها به کار میگیرد. این بدان معناست که تعامل با جهان کفر که ماهیتی مکارانه و صرفاً با هدف خریدن وقت و پیچیده کردن اوضاع دارد به این صورت ممکن نیست و جهان کفر با نقشهای شوم و پلید، جهان اسلام و به خصوص ایران را به سمت نبردی نظامی- ایدئولوژیک میبرد. گواه این تزویر و نیرنگ، سیاستهای خصمانه آمریکا و جهان غرب، نظیر لشکرکشی نظامی به عراق، افغانستان و سوریه، ایجاد تفرقه میان اهل تشیع و تسنن با راه اندازی شبکههای ماهوارهای تفرقه افکن و مانند آن، تسلّط بر جهان عرب و خصوصاً عربستان سعودی و اعانت پادشاهان عرب در سرکوب مسلمانان، پرورش و حمایت از جریانهای افراطی و تکفیری نظیر طالبان، القاعده و داعش میباشد. چیزی که در این میان باید مورد توجّه قرار گیرد این است که آن چه از آن گریزی نیست این است که جهان کفر بالأخره نبرد به اصطلاح نرم خود با جهان اسلام خصوصاً ایران را در حوزههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به سوی نبردی سخت در حوزه نظامی سوق خواهد داد. امّا نظام غرب نشان داده است که نمیخواهد در رویارویی مستقیم با نظام ایران قرار گیرد، چنانکه در نبرد ایران و عراق با حمایتهای مختلف از صدام عملاً در حال جنگ غیر مستقیم با ایران بود؛ از این رو با برنامهای مکّارانه جریانی به نام داعش را بر منطقه حساس خاورمیانه مسلط ساخته است و میکوشد آن را هر چه قویتر سازد تا این جریان با تسلط بر جهان عرب به شکل حاکمیتی پایدار درآید و از آنجا تهدیدات خود علیه ایران را عملی سازد؛ همچنانکه در جبهه شرق ایران نیز طالبان و القاعده که سودای بیعت با داعش را در سر دارند از همپیمانان قدیمی غرب هستند. مرزهای ایران نیز یا همجوار کشورهای عربی است که همپیمانان آمریکا و انگلیس هستند و یا همجوار ترکیه، پاکستان و افغانستان است که مقرّ داعش، همپیمان انگلیس و حیاط خلوت امریکا میباشند و یا هم جوار کشورهای مشترک المنافع است که در سلطه روسیهاند؛ کشوری که دوگانگی و خیانت را در روابط خود با ایران به خصوص در مراحل حساس در طول تاریخ نشان داده است. بنابراین تدارک آمریکا و به طور کلّی نظام غرب برای تقابل با جهان اسلام و بخصوص ایران بسیار پیچیدهتر از چیزی است که بتوان به مذاکرات ایران با جهان غرب که گپ و گفتی سیاسی برای خریدن زمان جهت مهیا ساختن پروژههای بزرگتر است دل بست. لذا هوشیاری نظام جمهوری اسلامی ایران در آمادگی برای رویارویی همهجانبه با جهان کفر باید بیشتر از این باشد.
چیزی که در این میان به عنوان یک فرصت استثنایی برای جهان اسلام و خصوصاً نظام ایران پیش آمده ظهور جریانی اسلامی و کفرستیز با محوریت زمینهسازی برای تحقّق حاکمیت حضرت مهدی علیه السلام و رویکرد مقابله با جریان های منافقی چون داعش است. این جریان که با انتشار کتاب «بازگشت به اسلام» اثر علامه منصور هاشمی خراسانی اعلام موجودیت کرد، مکتبی اصیل و ریشهدار برای تحقّق اسلام خالص و کامل را به تمام مسلمانان جهان معرفی کرده است که از حیث ایدئولوژیک پتانسیلهای فراوانی برای تقابل ریشهای با جهان کفر و تأمین زمینههای لازم برای پیروزی نهایی اسلام بر آن دارد؛ همچنانکه مواضع این نهضت در موضوعات مختلف اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در کتاب «بازگشت به اسلام» و در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی به روشنی تبیین شده است. البته روشن است آنچه تاکنون بیان شده راهکارهای نظری برای تحقّق آرمان مقدّس بازگشت مسلمانان به اسلام خالص و کامل و پیروزی اسلام بر کفر است که نیازمند تأمین زیرساختهای لازم برای تحقّق این راهکارهای نظری است و بدون حمایت کافی میسّر نخواهد بود.
چیزی که مایه امید است رغبت این جریان برای تعامل با کشورهای اسلامی خصوصاً جمهوری اسلامی ایران برای تحقّق اهداف مذکور است؛ همچنانکه در مواضع رسمی آن اعلام شده است. در این شرایط آنچه باید مورد توجه مسئولان نظام قرار گیرد ظرفیتهای بالقوه این جریان فکری در بقاء نظام اسلامی در ایران و ارتقاء آن به حاکمیت حقیقی اسلام با تحقّق خلافت الهی و دولت کریمه مهدوی است. در ادامه به برخی از ظرفیتهای این نهضت اصیل اسلامی اشاره میکنیم:
1 . مکتب بازگشت به اسلام ظرفیت بالای تربیتی و آموزشی برای پرورش و اصلاح مسلمانان و خصوصاً نسل جوان در ایران که با بحرانهای عظیم ناشی از تهاجم فرهنگی غرب مواجهاند، دارد؛ چراکه از یک سو تجربه نشان داده است شیوههای کلیشهای موجود که اذهان جوانان را قانع نمیکند، قادر نیست با ایجاد تأثیری عمیق و حقیقی آنان را به نیروهای انقلابی با نشاط و فعال مورد نیاز اسلام و ایران تبدیل کند و از سوی دیگر بنیادهای عقلانی مکتب بازگشت به اسلام به اندازهای قوی است که توان تربیت عمیق و مؤثر نسل جوان و اقناع کامل آنها را با لحاظ واقعیتهای موجود دارد و میتواند بستری مناسب برای انجام کاری ریشهای به منظور تربیت نیروهای فعال برای مقابله حقیقی با جهان کفر و تحقّق انقلاب جهانی فراهم سازد.
2 . مکتب بازگشت به اسلام ظرفیت فراوانی برای تحقّق وحدت حقیقی میان اهل تشیّع و اهل تسنّن و خنثی ساختن توطئههای استعمار برای ایجاد تفرقه در میان مسلمانان را داراست؛ چراکه از یک سو تجربه نشان داده است شیوههای سطحی و کلیشهای موجود که بیشتر مبتنی بر شعار و نمادگونه است، قادر نیست وحدتی حقیقی میان اهل تشیّع و اهل تسنّن ایجاد کند و این خود تهدیدی بزرگ برای جهان اسلام و خصوصاً نقاط استراتژیک ایران است؛ از سوی دیگر بنیادهای محکم مکتب بازگشت به اسلام که مبتنی بر اشتراکات همه مسلمانان و یقینیات و مسلّمات عقلی و نقلی است این پتانسیل را دارد که زمینهساز ایجاد وحدتی حقیقی میان تمام مسلمانان جهان برای حرکت به سوی آیندهای روشن و آمادگی برای تقابلی بزرگ با جهان کفر باشد.
3 . همانگونه که حضرت منصور هاشمی خراسانی مواضع خود در کتاب بازگشت به اسلام را علیه جهان کفر و اختراعات آنها نظیر داعش به روشنی تبیین فرموده است، این نهضت، جریانی کفر ستیز و ضدّ جریان شیطانی داعش است که بنیاد تفکّر آن برای مبارزه با جهان کفر و نابودی داعش آن قدر قوی و استوار است که اگر با حمایتهای مسئولان نظام فرصت طرح و تبیین در ایران و سایر کشورهای اسلامی را پیدا کند از یک سو جریان تبلیغاتی و فکری بسیار قدرتمند و ریشهداری علیه جهان غرب و جریان شیطانی داعش ایجاد خواهد کرد و از سیل پیوستن مسلمانان غافل به این حرکت شوم جلوگیری خواهد نمود و از سوی دیگر با صدور این ایدئولوژی به کشورهای اسلامی زمینهساز ایجاد حرکتی قدرتمند برای نابودی داعش و منزوی کردن جهان غرب خواهد شد. این ایدئولوژی عمیق و ریشهدار، بسیار کاراتر و مؤثرتر و ماندگارتر از فتوای یک عالم یا سخنرانی یک شخصیت مشهور است؛ چراکه وقتی افکار مسلمانان با شیوهای عمیق و تریبونی قوی و رسا اقناع شود، زبانها و دستهای آنان نیز به راه میافتد و این مهم، بنیاد ایدئولوژیک محکمی برای نبرد همهجانبه با منافقین داعش و جهان کفر ایجاد خواهد کرد و به انضمام توان تسلیحاتی بالای نظام ایران و تربیت نیروهای انقلابی ریشهدار، توان ایجاد یک امپراتوری بزرگ اسلامی به مرکزیت ایران را دارد و میتواند به طریقهای که حضرت علامه در کتاب گرانسنگ خود تبیین فرموده است منجر به تحقّق حاکمیت الهی و پیروزی نهایی حق بر باطل گردد و این میزبانی برای نظام ایران توفیقی بزرگ و سعادتی ابدی خواهد بود.
4 . طرح ایجاد اتّحادیه کشورهای اسلامی مانند اتحادیه اروپا که حضرت علامه در کتاب شریف خود تبیین میکند، طرحی جامع، عظیم و انقلابی است که از حیث سیاسی میتواند تحوّلی بزرگ در منطقه و جهان ایجاد کند و ابتکاری مهم برای برونرفت ایران و جهان اسلام از بحرانهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به شمار آید. اتّحادیهای قدرتمند که میتواند با مرکزیت ایران به راه افتد و ضمن ایجاد پتانسیلی قوی برای عقب راندن نظام کفر از کشورهای اسلامی زمینه انزوا و نابودی آنان و تحقّق حاکمیت الهی را فراهم سازد که این مهم نیز جز با نگاه عمیق و کلان مسئولان نظام و درک صحیح و کامل آنان از شرایط منطقه و جهان و حمایت کافی از این نهضت مبارک با تعامل، تفاهم و تعاون ممکن نیست.
بنابراین لازم است مسئولان محترم نظام با نگاهی عمیق و راهبردی، ظهور این جریان اسلامی را مغتنم بشمارند و ان را نه یک تهدید بلکه فرصتی بزرگ برای نظام ایران و جهان اسلام جهت برونرفت از بنبستهای موجود و خیزشی بزرگ به سوی انقلاب جهانی آخر الزّمان و پیروزی بر مستکبرین عالم تلقّی کنند. مسئولان نظام ایران باید وجود عالم فرزانه حضرت منصور هاشمی خراسانی را مشاوری دلسوز و خیرخواهی امین برای خود بشمارند و با پرهیز از برخوردهای غیر اصولی و احساسی این فرصت بزرگ را از ایران و اسلام سلب نکنند و چرا اینگونه نباشد در حالی که مثلاً نظام الحادی کمونیسم که بر سرتاسر جهان استیلا یافت و هنوز هم اثار قدرتنمایی آن در نظام جهانی مشهود است، در حالی شکل گرفت که قدرتمدارانی چون لنین و استالین با بهرهگیری از اندیشهی فیلسوفی چون مارکس، پایه نظامی را ساختند که در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی در سرتاسر جهان تأثیرگذار شد. این واقعیت تاریخی اهمیت تعامل قدرتمندان بزرگ با اندیشمندان بزرگ را نشان میدهد و جای تأسّف است در حالی که جهان کفر به این واقعیت به خوبی واقف است، مسئولان نظام اسلامی به آن توجّه کافی نداشته باشند. وقتی جهان کفر که تنها سرمایهاش، قدرت نظامی و اقتصادی است و در فقر فرهنگی و بربریت مدرن غوطهور است، به دنبال کوچکترین تفکری چون اباطیل کابالای یهود یا اندیشههای مارکس و مانند او برای غنا بخشیدن و بقای سلطه خویش و تحقّق حاکمیت دجال است، چرا قدرتهای اسلامی با سعه صدر از چنین ایدئولوژی نابی برای تحقّق امپراتوری با شکوه اسلامی و نابودی کفر و تحقّق حاکمیت خداوند بر روی زمین بهره نگیرند؟ این حقیقتی است که رهبران، مشاوران عالی و مسئولان محترم نظام ایران باید بدان واقف باشند و در این برهه حساس که همچون آرامش قبل از طوفانی بزرگ است، مواضع خردمندانه و سنجیده و تصمیمهای تاریخ سازی را اتخاذ نمایند و بدانند که اگر از این فرصت گرانبها که خداوند برای آنها قرار داده است استفاده نکنند و آن را با غرور یا اشتباه محاسباتی خود از دست بدهند، بیگمان خداوند نظام دیگری را برای میزبانی از این حرکت مقدس برخواهد انگیخت و در آن هنگام برای نظام ایران جز حسرتی عمیق و برای مردم مسلمان آن جز محاصره در بن بستی فاجعهبار و تشدید بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی باقی نخواهد ماند.
* برای مطالعه و دریافت دیگر دیدگاههای پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی کلیک کنید: دیدگاهها